سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفاع مقدس
منوی اصلی
مطالب پیشین
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 232
  • بازدید دیروز : 92
  • کل بازدید : 947028
  • تعداد کل یاد داشت ها : 570
  • آخرین بازدید : 103/9/2    ساعت : 6:12 ع
درباره ما
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
شهدا ، امام خامنه ای ، مقاله ، مداحی ، امام خمینی(ره) ، شهید ، دفاع مقدس ، رهبری ، آمریکا ، اسلام ، تفحص ، ایران ، داعش ، فتنه ، قم ، قوطی ، لبنان ، لبنانی ، م.ه ، مانیفیست ، مبارزه ، محمد جواد مظاهری ، محمد شهبازی ، مهدی ، موسوی ، میلیتاریسم ، ناتو ، نهضت ، نیروی قدس ، هیتلر ، ولایت ، کربلا ، کیهان ، مدافع حرم ، مذاکره ، مذهب ، مردم ، مرگ ، مغنیه ، فقه ، فقه حکومتی ، قاسم سلیمانی ، دبیرستان ، دفاع ، شهدا همدان ، شهید خرازی ، شهید زنده ، شهید مهدی نوروزی ، شهیدان ، شیطان بزرگ ، صدام ، ظلم ، عاشورا ، عراق ، علی چیت سازیان ، بسیجی ، پناهگاه ، پهلوی ، تجاوز ، دهه فجر ، دولت ، دکترین ، رزمنده ، روحانیت ، زفراندوم ، ژنرال ، سامرا ، سپاه ، ستار ابراهیمی ، سردار الله دادی ، سنگر ، سید حسن نصر الله ، شاه ، شبکه ، شعر ، شهادت ، جبهه ، جملات ، جنگ ، جهاد ، جهاد مغنیه ، جهانی ، حاج قاسم سلیمانی ، حبیب الله مظاهری ، حرم ، حزب الله ، حسن البکر ، حسن عباسی ، حسن مرادی ، حوزه ، حکومت ، خراسان ، خیانت ، اسلاید ، القاعده ، المنار ، امام حسن ، امام حسین ، آیزن هاور ، استراتژیک ، اسرائیل ، امام6 ، انقلاب ، انگلیس ، امام خمینی ، 9 دی ، آب ، آقازاده ،

...ادامه از پست قبلی

روز شمار پذیرش قطعنامه

در آستانه پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام اتفاقاتی رخ داد که به نظر می رسد نقش تعیین کننده ای در قبول قطعنامه از سوی حضرت امام داشته باشد. مهمترین این اتفاقات نامه نگاری های مسئولین در مورد اوضاع کشور و عدم امکان ادامه جنگ بود. خاطرات آن روزهای آقای هاشمی سراسر نشان دهنده ناتوانی و ضعف در فضای جبهه هاست و آنطور که آقای هاشمی روایت نموده اند طی این چند روز چند تصمیم مهم در حوزه جنگ گرفته شده است که همگی آنها حکایت از عقب نشینی  و ضعف در جبهه خودی دارد. تهدید خوزستان جدی است و نیاز به اعزام وسیع نیرو هست (+) تخلیه و عقب نشینی از حلبچه برای دفاع از خوزستان (+) تاکید بر حضور بیشتر مردم در جبهه ها بعنوان تکلیف (+) هم نظری ایشان و آقای منتظری در ختم سیاسی جنگ (+) تاکید هاشمی به ولایتی برای حل سیاسی جنگ در سفر به نیویورک (+) تجمع نیروی دشمن در دشت حاج عمران و عقب نشینی ارتش از ارتفاعات در شیلر (+) نگرانی نخست وزیر (میرحسین موسوی) و وزیر ارشاد (سیدمحمد خاتمی که همزمان مسئول تبلیغات جنگ هم بود) از اعزام کم نیرو به جبهه (+) از دست رفتن کنترل منطقه فکه (+) از جمله اخبار ناامید کننده هاشمی و مسئولان از اوضاع جنگ بود. باقی ماجرا را به صورت روزانه از خاطرات آقای هاشمی بازگو میکنیم و سپس تحلیل بزرگان و خود آقای هاشمی را از داستان پذیرش قطعنامه بررسی می کنیم:

روز 23 تیر سال1367

از سران قوا خواستم که برای مذاکره درباره آینده جنگ، با توجه به مسائل اخیر جبهه، عصر به منزل بیایند. آقای[سید محمد] خاتمی خبر داد که نیروهای ما طبق قرار از منطقه حاج عمران عقب نشسته اند؛ قرار شد خودمان اعلان کنیم. مکرراً با جبهه در مورد اوضاع در تماس بودم. ساعت پنج بعد از ظهر، سران قوا و احمدآقا آمدند. وضع جبهه و رویدادهای اخیر را گفتم.

بعد از کمی بحث، سیاست ختم جنگ مورد اتفاق نظر قرار گرفت و دسته جمعی برای پیشنهاد ختم جنگ خدمت امام رفتیم. نماز مغرب و عشاء را با امام خواندیم و به مذاکره نشستیم. جلسه بیش از یک ساعت طول کشید.

شرح مبسوطی از مشکلات جنگ و ضعف روحیه و امکانات و عده خودی و قدرت و امکانات دشمن را توضیح دادیم و مشکل پدافند از خوزستان را که سپاه برای آن 450 گردان نیروی پیاده و 60 گردان زرهی و 120 گردان توپخانه خواسته است و با تخصیص دو سوم این مقدار، بقیه خطوط به شدت آسیب پذیر خواهد شد و هم اکنون هم شده، با اینکه چنین نیرویی را به خوزستان نبرده‌ایم، جزئیات شکست‌ها را توضیح دادم.

ایشان فرمودند راه حل چیست؟ همگی گفتیم ختم جنگ با پذیرش قطعنامه 598 یا شکل دیگر. امام نگران عدم وفای دشمن بودند و ناراحتی مردم حزب الله که احتمال اول را ضعیف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالی بخش عظیمی از مردم و آثار مثبت صلح قابل تحمل دانستیم، و علاوه بر این، پیش بینی اجبار به پذیرش صلح در آینده، بعد از تحمل خسارات بیشتر به علت کمی نیروی داوطلب و بی خاصیتی نیروهای اجباری.


در نقل های مختلف سیاسیون و شخص حضرت امام (ره) آمده است که تصمیم ایشان برای پذیرش قطعنامه حاکی از مسائلی است که سران مملکتی به ایشان اظهار داشته اند. با توجه به خاطرات آقای هاشمی، ایشان احتمالا در همین جلسه این گزارشات را خدمت امام ارائه کرده اند چراکه در خاطرات ایشان طی چند روز منتهی به پذیرش قطعنامه دیدار دیگری با امام وجود ندارد.


محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران پیرامون نامه هایی که به امام نوشته شده بود گفته است:

«آن زمان سپاه نامه‌ای را برای آقای هاشمی‌رفسنجانی ـ نه امام ـ تنظیم کرد. زیرا امکانات کشور در اختیار مسئولان سیاسی کشور بود. در این نامه برای پیروزی در جنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه و هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد و گفته بود که نظامیان این گونه می‌گویند و مسئولان سیاسی و اقتصادی هم می‌گویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند.

مثلا نامه آقای خاتمی، حکایت از آن داشت که بسیجی‌ها و مردم به جبهه نمی‌روند و ما در جبهه نیرو کم داریم. صحبت آقای میرحسین درباره این بود که اقتصاد کشور نمی‌تواند جنگ را تحمل کند. پیشنهاد صلح را خود شورای عالی دفاع به امام داد، مسئولان سیاسی به خدمت امام رفتند و حتی قبل از این‌که امام صلح را بپذیرد، به امام گفته بودند که شما اگر معذوریت در پذیرش صلح دارید، مثلا ما صلح را می‌پذیریم، بعد که پذیرفتیم، شما ما را کنار بگذارید و بگویید اینها بدون اجازه من این کار را کردند، ولی حالا چون این کار را کردند، من هم قبول دارم. امام پس از جلسه‌ با سیاسیون فرموده بودند چرا شما بپذیرید. اگر قرار شد، خودم می‌پذیرم. یعنی بعد از این‌که امام این را به سیاسیون گفتند، امام نامه‌ای نوشت به سران کشور و پذیرش صلح را خودشان تقبل کردند.» (+)


حضرت آیت الله خامنه ای در این مورد می فرمایند:

«پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود.قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشور مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کِشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مى‌کرد. وانگهى؛ اگر همه‌ى دنیا در امر جنگ دخالت مى‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمى‌گشت! آن، یک مسأله‌ى داخلى بود؛ مسأله‌ى دیگرى بود.» (14 خرداد 1375)

***

24 تیر سال1367

احمدآقا آمد. درباره شیوه بحث و محتوای بحث در جلسه موعود روز یکشنبه مذاکره و مشاوره شد.

آقایان [علی] شمخانی، [حسین حسنی] سعدی و [غلامعلی] رشید آمدند. گزارش جبهه را دادند و پیشنهاد داشتند برای حفظ نیرو و امکانات، ارتش از نقاط آسیب پذیر خط مقدم . عقب نشینی کند. گفتم صبر کنند تا سیاست کلی جنگ روشن شود.

خاطره روز 25 تیر سال1367

ساعت ده اعضای هیأت رئیسه مجلس خبرگان آیات [علی] مشکینی، [ابراهیم ] امینی، [محمد] مؤمن و [حسن] طاهری [خرم آبادی] به دفترم آمدند . آنها را تنها گذاشتم و به جلسه جمعی از نمایندگان رفتم که می خواستند اوضاع جنگ و تکلیف خود را در رابطه با وضع جاری بدانند. صحبت مفصلی ایراد کردم و مشکلات جنگ را گفتم که زمینه ذهنی آنها را برای پذیرش صلح آماده کنم. مطالب نگرانی آوری از وضع جنگ گفتم ، ولی . چیزهای بدتر را که وجود داشت، نگفتم.

به دفترم برگشتم. درباره برنامه جلسات خبرگان مذاکره کردیم. بعد از نماز ظهر دکتر روحانی آمد. خبر توافق امام با ختم جنگ را به ایشان گفتم و درباره امور جنگ مذاکره کردیم. عصر آقای [محمد جواد] لاریجانی آمد. با او درباره کیفیت پذیرش قطعنامه 598 مذاکره کردیم. به جلسه مجلس خبرگان رفتم. مطابق معمول کار شروع شد.

آقای محمد هاشمیان [نماینده ولی فقیه و امام جمعه رفسنجان] و چند نفر دیگر با حضور آقای [مرتضی] فهیم کرمانی در جلسه مخالفت داشتند؛ چون امام در حکم عفو فرموده اند در امور سیاسی شرکت نکند. بنا شد به صورت مسالمت آمیز حل شود 2. به دفترم  برگشتم و سپس به جلسه ستاد کل رفتم. درباره خطوط دفاعی و استراتژی کلی جنگ مذاکره شد. من گفتم ستاد درباره اصل تداوم جنگ هم می تواند صحبت کند.

به دفتر رئیس جمهور رفتم. در جمع خبرگان که در ضیافت رئیس جمهور شرکت کرده بودند، درباره جنگ صحبت کردم و همان حرف های جلسه نمایندگان را به منظور زمینه سازی برای ختم جنگ و آشنا کردن با واقعیت ها برای آنها هم گفتم.

سپس جلسه دیگری با سران قوا و احمدآقا داشتیم. احمدآقا خبر داد که امام مطالبی برای جلسه فردا نوشته‌اند و با آتش بس موافقت کرده اند و افراد افراطی را از اظهار مخالفت بر حذر داشته اند. این نوشته مشکلات داخلی پذیرش آتش بس را کم می کند . بر سر کیفیت اداره جلسه فردا و پذ یرش قطعنامه بحث نمودیم . 


در این موقعیت اولین سوالی که مطرح می شود و کسی جز شخص آقای هاشمی نمی تواند به آن پاسخ دهد این است که آقای هاشمی چگونه قبل از اعلام حاج احمد آقا مبنی بر پذیرش قطعنامه تمام سران مملکت را مطلع نموده اند؟


سوال دیگر مربوط به ادعایی است که آقای هاشمی در مصاحبه با همشهری پایداری در مهرماه سال 1385 انجام داده اند و در آن مدعی شده اند که اگر امام اراده می کردند مردم حاضر بودند سختی ادامه جنگ را به جان بخرند اما نامه ای که آقای رضایی به ایشان نوشتند تمام کننده نظر امام در مورد پذیرش قطعنامه بود. فرض کنیم ادعای آقای هاشمی درست باشد باید پرسید که چرا ایشان که به صراحت اعلام کرده است من در ختم جنگ موثر بودم (+) در صدد برآمده اند که تقصیر را گردن آقای رضایی بیاندازند؟ آیا رایزنی های چند روزه ایشان با مسئولین مختلف (که در بالا به آن اشاره شد) و ایضا نامه هایی که ایشان از طرف نخست وزیر، وزیر ارشاد و مسئول تبلیغات جنگ، وزرای اقتصاد و بانک مرکزی خدمت امام بردند (+) هیچ تاثیری در نظر امام نداشت؟


مطلب دیگر اینست که در همان ایام مصاحبه آقای هاشمی با نشریه همشهری پایداری و مصاحبه آقای رضایی و بیان اینکه مخاطب آن نامه آقای هاشمی بوده و آن نامه در حقیقت برنامه ای برای ادامه جنگ بوده نه برای توقف جنگ؛ دفتر آقای هاشمی اقدام به انتشار نامه ای محرمانه از حضرت امام نمود که متن آن به شرح زیر است:


«بسم الله الرحمن الرحیم 

با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجعمین

حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می‌باشند، صریحاً اعتراف می‌کنند که ارتش اسلام به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی‌دانند و با قاطعیت می‌گویند که یک دهم سلاح‌هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده‌اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی‌شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره می‌شود. 

فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر ...که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی می‌گوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود. 

این فرمانده مهم‌ترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر می‌رسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. 

آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاح‌هایی را که در شکستهای اخیر از دست داده‌ایم به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج می‌کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می‌کنیم. 

خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظه‌ای با آمریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود می‌دانیم خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علماء تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعه‌ای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌‌های زمان خود مواجه شده‌اند. 

خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچکس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو می‌‌خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسه‌ای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظف باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا می‌گویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل می‌شود. شما می‌دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی‌مان چنین تصمیمی گرفته‌اند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می‌افتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.»

روح‌الله الموسوی الخمینی ــ شنبه 25 تیر67 


در مورد محتوای نامه به نظر می رسد که همانطور که حضرت آیت الله خامنه ای فرموده اند اصلی ترین عامل قبول این امر از سوی حضرت امام همان مشکلات عدیده ای بوده که مسئولان در برابر حضرت امام فهرست کرده اند. ضمنا حضرت امام تاکید و تصریح کرده اند که حرف از ادامه جنگ (که محسن رضایی در نامه و ایضا سال 1385 در مصاحبه خود (+) مدعی آن شده بود) با شرایطی که محسن رضایی در نامه خود ترسیم کرده است شعاری بیش نیست...

***

روز 26 تیر سال1367

به دفتر آیت الله خامنه‌ای رفتم. در جلسه ای که برای شنیدن و توجیه نظر امام در پذیرش آتش بس منعقد شده بود، شرکت کردم. جمعی از نمایندگان مجلس و جمعی از وزراء و جمعی از اعضای شورای نگهبان و مجلس خبرگان و جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] و جمعی از نظامیان بودند.

آقای خامنه ای به عنوان مدیر جلسه صحبت کوتاهی کردند و احمدآقا پیام امام را خواندند که مضمون آن عدم امید به پیروزی به این زودی‌ها، بنابر اعتراف فرماندهان نظامی سپاه و ارتش و درخواست امکانات زیادی برای جنگ براساس نامه فرمانده سپاه که دولت قادر به انجام آن نیست و سرانجام نهی و تهدید افراطی‌ها از مخالفت با این تصمیم و چون مضامین تأثرآوری داشت، جلسه را تحت تأثیر قرار داد و جمعی گریه کردند. سپس من با بیان مفصل، علل این تصمیم را توضیح دادم. سپس فرماندهان نظامی، حسنی سعدی و شمخانی علل نظامی را گفتند و [آقایان ایروانی و روغنی زنجانی] وزرای اقتصاد و برنامه مشکلات مالی ادامه جنگ را گفتند. سپس اظهار نظرها و راهکارها برای پیاده شدن نظر امام مطرح گردید. اکثریت حضار موافق و راضی بودند. یکی دو نفر نظر دادند که به نام امام تمام نشود که مقبول نیفتاد.

بعد از نماز و ناهار هم بحث ادامه یافت. بهترین راهکار، پذیرفتن قطعنامه 598 شورای امنیت تشخیص داده شد و تذکرات در کیفیت تبلیغ و توجیه و برخورد با دشمن که یادداشت شد.

سپس جلسه ای با حضور رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس شورای عالی قضایی [= رئیس قوه قضائیه ] ، احمدآقا و [محمد جواد ] لاریجانی تشکیل دادیم و قرار گذاشتیم که به آقای [محمد جعفر ] محلاتی [نماینده دائم ایران ] در سازمان ملل ابلاغ شود در اولین فرصت به دبیرکل سازمان ملل، پذیرش قطعنامه از طرف ایران اعلان شود و ستاد کل هم اعلامیه بدهد و به نیروها در جبهه آماده باش داده شود که عرا ق از موقعیت سوء استفاده نکند.

به مجلس رفتم. کارها را انجام دادم و برای کارهای توضیحی و جلوگیری از عکس العمل های افراد داغ یا داغدار، مشاوره و مذاکره با مراکز مربوط شد. اول قرار نبود که امام چیزی بنویسند و قرار بود که بعد از اعلان ما، امام هم تأیید کنند ولی تدبیر احمدآقا مؤثر واقع شد و امام پیام نوشتند ؛ برای حل مشکلات احتمالی. احمدآقا کار بزرگی انجام داد.


به نظر می رسد نامه ای که در جلسه مسئولین قرائت شده همان نامه ای است که در بالا آورده شد و آقای هاشمی در پاسخ به درخواست کروبی برای نشر عمومی آن پیام به علت وجود اسرار نظامی در آن مخالفت نموده است. نامه ای که خود هاشمی سال 85 و بدون توجه به اسرار نظامی درونش، آن را منتشر کرد...

***

روز 27 تیر سال1367

حاج احمدآقا آمد. درباره کیفیت تبیین و توضیح آتش بس مذاکره شد. گفت امام با اینکه تصمیم آتش بس را راه منحصر به فرد می دانند، ولی ناراحت هم هستند و بعضی از اعضای خانواده هم این ناراحتی را دامن می زنند.

به روابط عمومی مجلس گفتم برای ساعت پنج بعد از ظهر ، نمایندگان و [اعضای مجلس] خبرگان و شورای نگهبان و شورای عالی قضایی و هیأت دولت و سران نظامی و انتظامی و شخصیت های روحانی را به مجلس دعوت کند. دکتر ولایتی اطلاع داد که آقای [محمد جعفر ] محلاتی در نیویورک پیام آقای خامنه ای را به دبیرکل سازمان ملل داده و اعلان پذیرش آتش بس کرده است. قرار شد ما هم در ساعت دو بعد از ظهر آن را اعلام کنیم. ستاد کل اعلامیه ای تهیه کرد و قرار بود که اعلام پذیرش با نقل خبر نامه آقای خامنه ای بشود.

ساعت سه ونیم بعد از ظهر به مجلس رسیدم. انعکاس جهانی خبر تازه شروع شده بود . تلفن های مردم دو گونه است. جمعی اظهار خوشحالی و جمعی اظهار ناراحتی دارند. آقای خامنه ای در جلسه صحبت کوتاهی کردند و احمدآقا پیام امام را خواند و من علت تصمیم امام را توضیح دادم. پیام امام به گونه ای است که زمینه ابراز مخالفت را به کلی از حاضران سلب می کند و در نتیجه کسی ابراز نارضایتی نکرد.

به دفترم آمدم. آقایان خامنه ای و نخست وزیر و [سید محمد ] خاتمی هم آمدند . نخست وزیر خبر داد که سکه طلا در ظرف همین چند ساعت، پنج هزار تومان ارزان شده و دلار چهل تومان در بازار آزاد افت کرده است.

آقای [مهدی] کروبی آمد و احتمال کارشکنی و تبلیغات انحرافی بعضی از افراطیون و منجمله بعضی از افراد سپاه را تذکر داد و گفت باید با جدیت برخو رد کرد . اگر می شد پیام امام را خواند، جلوی همه چیز را می گرفت ولی چون در پیام اسرار نظامی وجود دارد، قابل خواندن نیست و قرار است امام در پیام دیگری توضیح بدهند .

***

روز 29 تیر 1367 پیام تاریخی امام در محکومیت کشتار مسلمانان در حج و قبول قطعنامه 598 شورای امنیت اعلام شد و حضرت امام جام زهر را سر کشید. امامی که تا چند روز قبل از قبول قطعنامه همگان را به جهاد در راه خدا دعوت می کرد و هر گونه تردید در جنگ را خیانت به اسلام می دانست، قطعنامه را با مسئولیت خودش پذیرفت و در پیامی به همه ملت ایران اعلام کرد:

«و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود،این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آنها فعلا خودداری می کنم، و به امید خدا در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم...»





مطلب بعدی : وای به وقتی که میلیتاریسم ایران زنده شود       


پیامهای عمومی ارسال شده